دختر گندمگون
دختر گندمگون

دختر گندمگون

روز آخر

دیگه همهء کارام تموم شد.فقط مونده سفرهء هفت سین بچینم.که 2ساعت دیگه این کارو میکنم.سال 92 هم تموم شد.با همهء خوبی و بدی مثل همهء سالای دیگه داره میره و جاشو به سال جدید میده.امیدوارم تو سال جدید همهء آدما به تک تک آرزوهاشون برسن.

امیدوارم تمام کسایی که توی سال 92 از دست دادیم جاشون توی اون دنیا خوب خوب باشه.

خلاصه هر چی خوبیه برای همه خواستارم.

این آخرین پست سال 92 منه.

 همتونو دوست دارم و دلم میخواد همه تو این لحظه شاد باشن و هیچ کس هیچ غمی توی دلش نباشه.همتونو میبوسم.سال خوبیو هم داشته باشین.
سال دیگه تو وبلاگاتون میبینمتون.



+++++راستی همتونو دعوت می کنم به وبلاگ یکی از دوستان، 1پست زیبا گذاشته و ازم خواست تا به همه اطلاع رسانی کنم..و این هم آدرسش http:zani2del.persianblog.ir
:

بازار شام

سلام دوستای گلم.خوبین?

شدیدا مشغول تکان دادن خانه هستم.آن هم چه تکان دادنی.به شدت 10ریشتر خونرو میتکونم.

فقط کم مونده تا آجرای خونرو هم در بیارم بشورم بزارم سر جاش.نمیدونم چرا امسال اینقدر شدت خانه تکانیم بالا رفته.وسواس گرفتم شدید.برای همین دیگه وقت پست گذاشتن ندارم.اینقدر خسته میشم که شب جنازم به تخت خواب میرسه.فردا قراره کارگر بیاد تا دیوارا و شیشه هارو بشوره.امیدوارم فردا تموم بشه.دیگه از این خونهء بهم ریخته خسته شدم.دلم برای خونهء همیشه منظمم تنگ شده.



الان که دارم این پستو مینویسم وسط خونه نشستم .خونه ای که کم از بازار شام نداره.همهء وسایل خونه بهم ریختس.هیچی سر جای خودش نیست.واقعا خوش به حال اونایی که خونه تکونیشون تموم شده.

سوال

اگر من بخوام برای نصف مطلبم رمز بذارم چیکار باید بکنم؟کسی میدونه آیا؟؟؟؟؟


بخدا خنگ نیستم .هر کاری کردم نشد.تازه نمیخوام وقتی برای پستم رمز میذارم , نظرات هم رمز دار بشه.

1بار خواستیم رمز دار بنویسیم, همه چیز قاطی شد.





++++برای پست قبل رمزو برای کسایی که میدونستم نوشته هامو میخونن فرستادم.اگر کسیو از قلم انداختم یا اگر کسی رمزو خواست بهم بگه ,حتما بهش میدم.

دو راهی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

توضیح کوتاه

راستش الان که بعد از این همه مدت اومدم نمیدونم  چطوری احساس خودمو بگم.فقط میگم من خوبم.

تو این مدت میتونم اینقدر سرم شلوغ بود که حتی وقت سر خاروندن هم نداشتم.چه برسه به اینکه بتونم بیام اینجا.کلی حرف برای گفتن دارم.زود زود میام و همرو براتون میگم.




++از بانوی ماه واقعا متشکرم که اینقدر به یادم بود و  برام پیغام میگذاشت.ممنونم ازت عزیزم.